4 اشتباه در ارتباطات بازاريابي كلاسيك براي جلوگيري از
4 اشتباه در ارتباطات بازاريابي كلاسيك براي جلوگيري از
براي مثال بگوييد ، شركت شما مجموعه جديدي از وثيقه بازاريابي را توليد كرده است. وب سايت شركت شما غير از مواد سنتي مانند بروشورها و بروشورها ، كاملاً تغيير يافته است.سپس يك كمپين راه اندازي مي شود. با زحمت ، بخش بازاريابي وثيقه فيزيكي را توزيع كرده و به مشتريان موجود و ارتباطات احتمالي اطلاع مي دهد تا وب سايت جديد پرتحرك شما را بررسي كند.شش ماه بعد ، يك بررسي داخلي انجام شد و براي وحشت همه ، مشخص شد كه فروش به سختي بهبود يافته است. در واقع ، براي ماه هاي خاص ، گردش مالي كل كاهش يافت.چه چيزي اشتباه پيش رفت؟ آيا در روند توزيع اشتباهاتي وجود داشته است؟ برخي از عوامل محيطي ناشناخته كه فشار بازاريابي شما را كاهش مي دهد؟يا ممكن است اين وثيقه به شدت كمبود داشته باشد؟ در برخي موارد ، شايد حتي به جايگاه تجاري شما آسيب برساند؟يك مورد كلاسيك از ارتباطات بازاريابي كه كسب و كار را دعوت نمي كند ، بلكه مشتريان آينده را دور مي كند؟ارتباطات بازاريابي چيست؟اين پيامها كه اغلب به عنوان MarCom شناخته مي شوند ، پيامهايي است كه نهادهاي سازماني براي برقراري ارتباط با مخاطبان (مخاطبان) خود استفاده مي كنند.در دنياي مدرن ، اكثر شركتها اگر نه همه از كانالهاي متنوعي براي ارائه اين پيامها استفاده مي كنند ، كانالهايي كه شامل راههاي آنلاين ، آفلاين و بين فردي هستند. نكته مهم ، MarCom لزوماً فقط پيام هاي فروش نيست. در بسياري از موارد ، اين مي تواند ايجاد حضور يا شهرت باشد.فارغ از هدف نهايي ، MarCom پلي است بين يك شركت و مشتريان آن. اين نيز يك اتصال است كه اغلب به تعمير و نگهداري مداوم ، بررسي و تجديد نياز دارد. فقدان آن مي تواند بلافاصله كاهش اقتصادي در سودآوري ايجاد كند.4 به اشتباه براي جلوگيري از ارتباطات بازاريابي اشتباه مي شود
توليد محتوا
* شما به هيچ چيز نمي گوييد "به وب سايت شركت XYZ خوش آمديد. ما در سال 2010 تاسيس شديم. ما فلان و فلان را مي فروشيم. ما معتقديم كه فقط بهترين محصولات را با بهترين قيمت ارائه مي دهيم و فلسفه رضايت مشتري را انجام مي دهيم ... "آيا موارد بالا آشنا به نظر مي رسد؟در اين صورت ، احتمالاً به اين دليل است كه نمايه هاي شركتي زيادي را مشاهده كرده ايد. من شرط مي بندم كه هيچ كس علاقه واقعي به شما نيز نداشته باشد. اين در صورتي است كه حتي خواندن آنها را به پايان مي رسانيد.به دلايلي مانند نشت اطلاعات به رقبا ، بسياري از شركت ها نسبت به انتشار اطلاعات براي مردم محتاط هستند. حتي وقتي كه براي اهداف بازاريابي باشد ، جزئيات حداقل هستند. اتكاي آشكاري به اظهارات مبهم و ادعاهاي كليشه اي براي پر كردن تعداد كلمات وجود دارد.اين احتياط است؛ در برخي صنايع ، حتي احتمالاً براي بقا نيز لازم است. گفته شد ، وقتي بيش از حد مصرف شد ، آيا موافق نيستيد كه هرگونه هويت تجاري كاملاً حذف شود؟بنابراين شما شركت XYZ هستيد. بنابراين شما اين و آن را مي فروشيد و با مشتريان مانند يك پادشاه رفتار مي كنيد. و بنابراين؟ چرا بايد از شما خريد كنم؟ چرا بايد حتي نام شما را در اقتصادي با صدها شركت به ياد بياورم كه همه ادعا مي كنند يك چيز را دارند؟در اينجا مهمترين نياز براي برقراري ارتباط موثر بازاريابي وجود دارد. صرف نظر از اينكه در معرفي خود احتياط مي كنيد ، بايد هميشه دليل منحصر به فردي را براي توجيه رابطه با خود بيان كنيد. و نه كيفيت بالا ، بهترين قيمت ، خدمات برتر مشتري ، اين دليل نيست. اين عبارات كليدي بيش از حد استفاده شده اي است كه متخصصين فهيم بلافاصله از آن چشم پوشي مي كنند زيرا اين ادعاها را بارها شنيده اندبراي بيان آن به زبان نويسندگان ، ارتباطات بازاريابي شما بايد هميشه به اين س answerال پاسخ دهد كه چرا بايد با شما تجارت كنم ، و نه فقط اينكه چه كسي هستيد و چه كاري انجام دهيد.در انجام اين كار كوتاهي مي كنيد و ديگر اميد به ارتباط مثمر ثمر با يك چشم انداز را از دست مي دهيد. با توجه به دنياي شلوغ امروز ، حتي ممكن است بلافاصله فراموش شويد.
* شما بي ربط را تحويل مي دهيد اين يك تغيير از (1) است."شما فلان شركت هستيد. شما توسط يك پيشكسوت باهوش ، بي باك و سابق جنگ جهاني دوم تاسيس شده ايد ، كه هنگام مراقبت از جنگل هاي گرمسيري مالايا ، يك فرصت بي نظير را مي ديد. در طول سال ها ، شما همچنان به دنبال بهترين روش ها براي توليد هستيد ، هرچه توليد مي كنيد ، و امروز هستيد ، هستيد ، هستيد ... ... "هنگام خواندن پاراگراف بالا چه حسي داشتيد؟ چشمتان را چرخانديد؟در حالي كه داستان ها و شهادت هاي رنگارنگ مي توانند ارتباطات را ادويه كنند ، اما ممكن است ناراحت كننده باشند ، آنها نيز آزار دهنده هستند. اين امر خصوصاً وقتي جزئيات مهم در دريايي از اطلاعات غوطه ور مي شوند. اقيانوسي از كلمات كه هيچ كس نمي تواند به راحتي از آن عبور كند.همانطور كه تكنيك هاي داستان نويسي و شهادت مشتري مي تواند مفيد باشد ، اغلب ، بهتر است فقط به اصل مطلب برسيم و گوشت پيام را ارائه دهيم.همه موارد ديگر اگر كنار بگذاريم ، به حداقل رساندن كرك نوعي احترام به هر مشتري است. هيچ كس دوست ندارد وقت خود را براي خواندن مطالب بي ربط در دنياي پرمشغله امروز از دست بدهد. از نظر صاحبان شركت ها كه سالها بابت بلوف صنعتي خسته شده اند ، چنين احترامي حتي مي تواند عاملي تعيين كننده در كسب و كار شما باشد.
* شما خيلي مباهات مي كنيد ، هميشه انتظار داشته باشيد كه افراد بدبين باشيد. مهم نيست كه يك ديدار ابتدايي صميمي يا دوستانه باشد ، اما هميشه شك و ترديد وجود دارد. اين امر وقتي كه هيچ ارتباط بين فردي در ارتباط نيست ، مثلاً در مورد يك وب سايت شركتي ، دوچندان مي شود.بنابراين ، هرگز ارتباطات بازاريابي خود را با ادعاها و تحسين هاي ظالمانه پر نكنيد. هرگز اجازه ندهيد كه چنين لاف هايي قلب پيام شما باشند. اگر ادعاهاي شما اغراق آميز باشد يعني غير واقعي نباشد ، شما همچنين از مشكلات آينده دعوت خواهيد كرد.حالا ممكن است بپرسيد اگر چنين افتخاراتي امتياز واقعي فروش محصولات شما باشد چه مي كنيد؟ اگر آنها همان چيزي باشند كه شما را از رقبا متمايز مي كند چه؟ آيا نبايد بر آنها تأكيد كنيد؟پاسخ كوتاه اين است ، شما بايد ، اما همچنين بايد چنين مزاياي رقابتي را با سليقه و عيني برجسته كنيد.براي مثال ، به جاي پر كردن صفحه اول نمايه شركت خود با تصاوير براق جوايزي كه شركت شما برنده شده است ، اينها را در يك ليست حرفه اي ادغام كرده و پس از معرفي تنظيمات اصلي و پيشنهادهاي خود ، آنها را ارائه دهيد.متناوباً ، اين افتخارات يا موفقيت ها را به عنوان تزيين وثيقه خود ارائه دهيد. بسياري از آنها معمولاً با نوعي نشان يا آرم براي نمايش همراه هستند. با اين كار عنصر ناخوشايند لاف زدن از بين مي رود. اگر واقعاً از اهميت واقعي برخوردار باشند ، احتمال آن وجود دارد كه احتمالاً شما در مورد آنها اطلاعاتي نيز كسب خواهيد كرد ، يعني بدون نياز به توضيح بيشتر.
* وثيقه شما هيچ فراخواني براي عمل ندارد ايجاد يك تماس براي عمل ساده و ساده است. اگرچه حقيقت ، سخت ترين قسمت ارتباطات بازاريابي براي ساختن آن است.اگر سخت ترين نباشد.اين دلايل زيادي دارد. به عنوان مثال ، برخي از مشتريان ممكن است نگران باشند ، يا بايد بگويم پارانويا ، در مورد "تعهد" با شما. از نظر اين افراد ، فقط يك مشاوره ممكن است يك الزام به خريد را برابر كند.ديگران ممكن است به دلايل مختلف غير قابل توجيه ديگر از جمله هنجارهاي صنعت ، سبك مذاكره شخصي ، تنظيمات فردي و غيره مردد باشند.از هر كدام از موارد ، نتيجه اين است كه شما بايد فراخوان خود را پس از قرار دادن در جاي مشتري خود بيان كنيد.به عبارت ديگر ، كاري را انجام دهيد كه حداقل آنها را ناراحت كند.اگر محصولات و خدمات شما قيمت قابل توجهي دارند ، بديهي است "امروز با ما تماس بگيريد!" يا "اكنون بخريد!" قرار است يك خاموش بزرگ شود.برعكس ، اگر شما در حال فروش فروش مبلمان با تخفيف ، وسايل الكترونيكي و غيره هستيد ، پس "اكنون بخر!" كاملاً مناسب است ، اگر لازم نيست.اگر بخواهيم آن را به روشي ديگر بيان كنم ، دعوت به عمل شما پيام ارتباطي بازاريابي شماست. نحوه ساختن آن به شدت تعيين مي كند كه آيا كل داستان شما به خاطر سپرده مي شود ، سپس به آغوش مي كشد.
برچسب: ،